سوار تاکسی بودم ، دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته
پیاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله
دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت :
" پس این قبض و بگیر بابا , وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر "
ریدم به خودم ، هی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم :
" دخترتون هستن ، ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود "
راننده گفت " بیخود شیرین زبونی نکن ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم :|